عوامل دروني و بيروني فتنه


 






 

متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی - همراه با پاسخ سوالات مسابقه
 

تاريخ پخش: 09/02/89
بنا شد كه چند جلسه‌اي راجع به فتنه صحبت كنيم. معناي فتنه و موارد فتنه را 20 مورد گفتيم. فتنه‌ها از درون يا بيرون، اسم فتنه را مي‌شود جنگ‌هاي رواني، جنگ نرم، جنگ سرد هم گذاشت. حالا اين اصطلاحات روز است، ولي ما همان تعبير قرآن را داشته باشيم. فتنه! گفتيم فتنه مثل كلمه‌ي شير كه در فارسي چند معنا دارد، در قرآن هم فتنه به معناي شرك آمده، به معناي شكنجه آمده است. به معناي تفرقه آمده است. حالا فتنه‌ها گاهي از درون است. گاهي از بيرون است.

1- هواي نفس ، عامل فتنه‌‌هاي دروني
 

فتنه‌ها گاهي دروني است. از درون است. گاهي از بيرون است. فتنه‌هاي دروني، گاهي از هواي نفس است. گاهي از وسوسه است. وسوسه شيطان. فرق بين هواي نفس و وسوسه شيطان اين است كه قرآن راجع به هواي نفس مي‌گويد: «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» (يوسف/53) يعني نفس آدم را به كار خلاف امر مي‌كند. هوس‌ها آدم را به فساد مي‌كشد. راجع به ريشه‌ها اينطور مي‌گويد: «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ» (اعراف/22) اين 5 تا تأكيد دارد، اين دو تا، كلمه‌ي «اِنَّ» كلمه‌ي لام «لَأمَّارَة» كلمه‌ي مبالغه‌ي، حرف «ة» كلمه‌ي جمله‌ي اسميه. «اِنَّ» يعني حتماً، قرآن راجع به خطر نفس 5 تا تأكيد دارد. قطعاً، قطعاً، قطعاً،قطعاً، قطعاً نفس خطرناك است. اما شيطان را سه بار مي‌گويد. اين 5 مورد را براي شما بگويم. كلمه‌ي «اِنَّ» يعني قطعاً. «لام» لأمَّارة، لام هم يعني قطعاً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي‏ خُسْرٍ» (عصر/2)، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏» (علق/6) «لَ» يعني قطعاً. نمي‌گويد: «اِنّ النفس آمرةٌ» اَمّار يعني خيلي امر مي‌كند. تأكيد در آن است. ببين اَمّار مثل بقّال، خبّاز، حدّاد، يعني تأكيد است، يعني مبالغه است. باز اَمارٌ نگفته است. أمّارةٌ! اين «ة» اَمّارةٌ تأكيد است. جمله هم جمله‌ي اسميه است. يعني فعل در آن نيست. «نفس» اسم است. «اَمّارة» اسم است. «سوء» اسم است. تأكيد جمله‌ي اسميه بيشتر است. «اِنّ» يك تأكيد است، لام «لَ» يك تأكيد است. خود أَمّار مثل بقّال، حدّاد يك تأكيد است. «ة» أمّارة يك تأكيد است. جمله اسميه است. يعني يك، دو، سه، چهار، پنج. يعني قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً قطعاً هوس شما را گول مي‌زند.
صدام هوس كرد قهرمان عرب شود. سردار قادسيه، به خاطر رسيدن به هوسش كويت را به آتش كشيد. عراق را به آتش كشيد. ايران را به آتش كشيد. يك كسي هوسش مي‌شود مثلاً مشهور شود. در هند هستند آدم‌هايي كه 30 سال تمرين مي‌كنند، كه ده ساعت روي كلّه بايستند. كله‌شان را پايين مي‌گذارند. من هندوستان ديدم كسي را كه سرش را زمين گذاشته بود، پايش را هوا برده بود. مثلاً دو ساعت و نيم تمرين مي‌كند. چند سال تمرين مي‌كند كه دو ساعت روي زمين... حالا مثلاً كه چه شود؟ كه چه؟ دلش مي‌خواهد مثلاً فرض كنيد كه كاري برايش ثبت شود. مثلاً چه شود؟! يك جايي تابلو ديدم، تابلوي احمقانه! هركس يك ساندويچ 16 كيلويي را يك ربع بخورد، يك ماشين جايزه‌اش است.آدم يك ربع 16 كيلو ساندويچ را بخورد؟ آنوقت يك ماشين بگيرد!آن كسي كه اين مسابقه را برقرار مي‌كند چه فكري مي‌كند؟ غير از نفس! ان كسي كه 16 كيلو را يك ربع بخورد، چه فكري مي‌كند جز نفس! خيلي از جوان‌هاي ما به خاطر رسيدن به هوا و هوسشان، يك هوسي دارد مي‌خواهد به هوسش برسد. بر عمرش آتش مي‌زند. كشوري را آتش مي‌زند. خانواده‌اي را آتش مي‌زند.

2- وسوسه‌هاي شيطان ، عامل بيروني فتنه
 

گاهي به خاطر هواي نفس، «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوء» اما شيطان را سه تأكيد دارد. يكي از تأكيدهايش را شما بگوييد. بارك‌الله! «اِنّ» يك تأكيد جمله‌ي اسميه! يعني در «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما» هم فعل وجود ندارد. «إِنَّ» فعل نيست. «الشَّيْطانَ» هم فعل نيست. «لَكُم» هم فعل نيست. «عَدُو» هم فعل نيست. همه جمله اسميه است. «إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبين»
خوب بسياري از فتنه‌ها از راه نفس است. «آفة العقل الهوى‏» (غررالحكم/64) اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: عقل انسان يك آفتي دارد. آفتش اين است كه آدم هوس مي‌آيد، جلوي عقل را مي‌گيرد. يك كارهاي ضد عقل انسان مي‌دهد به خاطر هوسش. حالا هوس چي؟هوس‌ها چند گونه است. همه ممنوع است. نه هوس خود، نه هوس بستگان، نه هوس بزرگان، نه هوس اكثريت مردم. همه ممنوع است. براي همه آيه داريم. هوس خود نباشد.
قرآن مي‌گويد: «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏» (نازعات/40) آيه‌ي قرآن است. «وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى» هوس خود ممنوع! شما حق نداري دنبال هوست بروي. هوس بستگان هم مي‌گويد: «إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ» (تغابن/14) بعضي از همسرها و بچه‌ها «عَدُوًّا لَكُمْ» دشمن تو هستند. هوس بزرگان هم قرآن مي‌گويد: «أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا» (احزاب/67) روز قيامت به افرادي مي‌گويند: چرا منحرف شدي، مي‌گويد: دنبال بزرگ‌ها رفتيم بدبخت شديم. مثلاً او خواست به پست برسد، ما ستاد انتخاباتي بوديم، دين فروشي كرديم. حلال و حرام و زمين و آسمان را به هم دوختيم مثلاً كه اين شوراي شهر شود. كه اين شهردار شود. كه نمي‌دانم نماينده‌ي مجلس شود. رييس جمهور شود. دنبال بزرگ‌ها رفتيم. اكثريت هم قرآن مي‌گويد: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْض‏» (انعام/116) اكثر مردم را پيروي كني، «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْض‏» منحرفت مي‌كنند. فتنه!
ريشه‌ي فتنه گاهي هوس‌‌هاي دروني است. چرا دست به فتنه زد؟ دلش مي‌خواهد قهرمان شود. مسابقه است. يك گروه مي‌برند، يك گروه مي‌بازند. خوب حالا مثلاً براي چه شيشه‌ها را مي‌شكني؟ باختي دفعه‌ي دوم مي‌بري؟ حالا اين چيست كه بايد يك جايي را به آتش بكشي؟ اين فتنه براي چيست؟ گاهي وقت‌ها مثلاً مي‌خواهد بگويد: من منحصر به فرد هستم. من كسي هستم كه خودم را از فلان مقدار پرت مي‌كنم. كه چه؟ دو سه نفري سوار موتور مي‌شوند، چرخ جلوي موتور هم بلند مي‌كند كه مثلاً مردم نگاهش كنند. كه چه؟ بعد مي‌افتد، كلاه ايمني هم ندارد. يك عمري روي دست پدر و مادر يا دولت و بهزيستي مي‌ماند. ويلچري مي‌شود. ضربه فني مي‌شود. جانت را فداي چه مي‌كني؟ خيلي از جوان‌هاي ما، اين پرخوري‌ها، بيشتر بيماري‌هاي ما از پرخوري است. بسياري از بيماري‌هاي ما از پرخوري است. پرخوري يك هوس است. اين خيلي مسئله‌ي مهمي است. اين جنگ نرم است. يعني شيطان دائم ما را گول مي‌زند، يكوقت نگاه مي‌كنيم جواني ما رفت، هيچ كاري هم نكرديم. عوامل فتنه چيست؟ عوامل فتنه را اينجا من چند مورد نوشتم.

3- نداشتن بصيرت ، زمينه قرار گرفتن در فتنه
 

1- نبود بصيرت! چون بصيرت نيست، حق و باطل را تشخيص نمي‌دهيم. چه كنيم بصيرت پيدا كنيم؟ قرآن مي‌گويد: اگر مي‌خواهي بصيرت پيدا كني، راهش تقوا است. گناه نكن به شما مي‌گويم: حق كدام است و باطل كدام است. قرآن راجع به تقوا سه آيه‌ي قشنگ دارد. مي‌گويد كه: «وَ مَنْ» كسي كه، «يَتَّقِ اللَّه» اگر كسي از گناه دوري كند، سه تا 1- «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) يك جا داريم، «يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً» (نور/40) ‏يكجا ديگر داريم « يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا» (انفال/29) اين سه تا آيه‌ي قرآن است. اگر كسي گناه نكند، ما راه خروج برايش مي‌گذاريم. يعني نمي‌گذاريم در بن‌بست گير كند. ما يك نوري به او مي‌دهيم حق را مي‌فهمد. نور كه روشن شد آدم راه و چاه را تشخيص مي‌دهد. ما اگر كسي تقوا داشته باشد، فرقان يعني ديدي به او مي‌دهيم كه بين حق و باطل فرق بگذارد. يعني قاطي نمي‌كند. نمي‌گويد: والله ما كه گيج هستيم. ما كه نمي‌فهميم حق با چه كسي است؟ ما كه نمي‌فهميم چه كسي درست مي‌گويد؟ اگر تقوا باشد راه خروج از بن‌بست‌ها، نور وسيله‌ي فرق بين حق و باطل. راه پيدا كردن بصيرت اين است. چون انسان وقتي گناه مي‌كند، مي‌خواهد ببيند چه كسي را دوست دارد. از چه كسي خوشش مي‌آيد. مي‌گويد: حق با اين است.
2- آرزو و توّهم، گاهي روي آرزو گرفتار فتنه مي‌شود. آرزو! مثلاً آرزويش اين است كه دختر فلاني را بگيرد. آرزويش اين است كه فلان پست را بگيرد. فلان مدرك را بگيرد. به هر قيمتي شدي، خودش را به آب و آتش مي‌زند. آرزويش اين است كه عروسي‌اش مثل فلاني باشد، خانه‌اش مثل فلاني باشد. ماشينش مثل فلاني باشد. اين آرزوها باعث مي‌شود كه زمين و آسمان را به هم بدوزد، تا به آن كاري كه مي‌خواهد برسد. آرزو هم آدم را به فتنه مي‌كشاند.
تبليغات آدم را به فتنه مي‌كشاند. جهل به توطئه‌ها! نمي‌داند كه دشمن چه برنامه‌اي را برايش ريخته است. نمي‌داند كجا به هم مي‌ريزد. خبر از توطئه‌ها ندارد. قبرستان بقيع را وهابّي‌ها خراب كردند. نمي‌دانم 80 سال، چند سال پيش. مردم در خيابان ريختند، عزا عزا است امروز! رضاشاه يك عكسي گرفت، براي خارج فرستاد. گفت: مردم در خيابان ريختند، كه ما احمدشاه نمي‌خواهيم. رضا شاه مي‌خواهيم. ببينيد چون خبر ندارند كه مردم در خيابان ريختند براي كار ديگر و اين فيلم برمي‌دارد براي كار ديگر!

4- انحراف و گمراهي ، نتيجه پيروي از هوا و هوس
 

اميرالمؤمنين فرمود: «مَنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ» اگر كسي دنبال هوا و هوس نفسش برود، «أَعْمَاه» (مستدرك/ج12/ص115)‏ كور است، نمي‌بيند. مثل يك دختر و پسري كه در پارك و سينما همديگر را مي‌بينند. چون علاقه به هم پيدا كردند، اصلاً ديگر نمي‌فهمد اين دختر، اين پسر، پدرش چه كسي است؟ خانواده‌اش چه كسي هستند؟ عشق آدم را كور مي‌كند. عشق آدم را كر مي‌كند. «اَعماه» «أَصَمَّه‏» تو را كر مي‌كند. «أَزَلَّه‏» با «ز» يعني تو را مي‌لرزاند. «أَضَلَّه‏» يعني گمراهت مي‌كند. «أَعْمَاهُ وَ أَصَمَّهُ وَ أَزَلَّهُ وَ أَضَلَّه‏»، «أَزَلَّهُ وَ أَضَلَّه‏» يك «أَزَلَّ» با «ز» يك «أَضَلَّ» با «ضاد». «أَزَلَّهُ» با «ز» يعني تو را مي‌لرزاند. «أَضَلَّه‏» يعني ضاليّن، گمراهت مي‌كند. «اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطان‏» (مجادله/19)
چرا عمر سعد، امام حسين را كشت؟ اين فتنه‌ي كربلا، حادثه‌ي كربلا براي چه بود؟ به عمر سعد گفتند: اگر حسين را بكشي، فرماندار ري مي‌شوي. مي‌خواست فرماندار شود. مي‌خواست فرماندار شود. دلش حبّ دنيا را داشت. شما نسل نو هستيد. خيلي از شما، اكثر شما، بسياري از شما دبيرستاني هستيد. نو هستيد. يك دعا مي‌كنم چون پاك هستيد آمين بگوييد. خدايا به آبروي محمد و آل محمد از همه‌ي فتنه‌ها همه‌ي ما را حفظ كن. همه ي ما را براي هميشه حفظ كن. چون گاهي وقت‌ها كسي حفظ هست، اما براي هميشه حفظ نيست. مثل راننده‌هايي كه 500 كيلومتر سالم مي‌آيد، نزديك شهر كه مي‌رسد خوابش مي‌گيرد. يعني آن لحظه‌هاي آخر ماشين چپ مي‌كند.

5- پناه بردن به خدا در برابر وسوسه‌هاي شيطاني
 

خوب عرض كنم كه وسوسه هم خيلي مهم است. اين هم يك جنگ سرد، نرم، فتنه‌ي دروني است. من براي اينكه اهميت وسوسه را بگويم، سوره‌ي «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» (ناس/1) و « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» (فلق/1) را با هم مقايسه كنيم.
«مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ» (ناس/4) «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ»، «الْخَنَّاسِ» يعني ناپيدا، پنهان مي‌شود. شيطاني كه وسوسه مي‌كند و يواشكي آدم نمي‌فهمد. از اين شر خواسته باشيم نجات پيدا كنيم، به سه صفت خدا: 1- «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» بعد چه؟ «مَلِكِ النَّاسِ» (ناس/2) بعد چه؟ «إِلَهِ النَّاسِ» (ناس/3) «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخَْنَّاسِ» (ناس/4) يعني وقتي به وسوسه مي‌رسي، به سه طناب وصل مي‌شوي. الله، ملك، رب! يعني وسوسه به قدري مهم است كه من بايد به سه طناب وصل بشوم. اما در « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» مي‌گويد: «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» (فلق/2) يعني شر همه‌ي مخلوق‌ها، « قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ» يك «بِرَبِّ الْفَلَقِ» است. يعني از همه‌ي شر مخلوقات به يكي از صفات خدا پناه مي‌بريم، اما از شر وسواس به سه صفت گرفتيد چه شد؟ همه‌ي خطرها، به يك طناب دستمان را مي‌گيريم، اما از اين خطر به سه طناب وصل مي‌شويم. اين خطر وسوسه است. چون «خناس» يعني آدم نمي‌فهمد. گاهي خودش هم خودش را نمي‌شناسد. به همين خاطر به اين جهاد اكبر گفته‌اند. اينها خطرهاي دروني است.
اما خطرهاي بيروني، دشمن چه برنامه‌هايي براي ما دارد، سه تا برنامه‌ي مهم دارد. سه برنامه‌ي مهم از فتنه‌هاي بيروني، يك صلوات فرستيد. (صلوات حضار)

6- تضعيف رهبر ، هدف اصلي دشمنان دين
 

فتنه‌ها از بيرون : 1- تضعيف رهبر 2- تضعيف مكتب 3- تضعيف امّت
تضعيف رهبر، قرآن آياتي دارد. به پيغمبر مي‌گفتند كه: «يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» (توبه/61) پيغمبر گوش است. «اُذُن» يعني گوش، يعني آدم ساده‌اي است، هرچه به او بگويي گوش مي‌دهد. هرچه به او بگويند، كاناليزه مي‌شود. «مَهين» آدم بي‌ارزشي است. «وَ ما أَنْتَ عَلَيْنا بِعَزيزٍ» (هود/91) به پيغمبر مي‌گفتند: تو عزتي نداري. تو يك آدم عادي هستي. تو كسي نيستي. تضعيف مي‌كردند. «لَأَظُنُّهُ كاذِبا» (غافر/37) دروغ مي‌گويد. ساحر است. اينها همه آيه‌ي قرآن است. مجنون است. جن زده است، ديوانه است. «في‏ ضَلالٍ» به پيغمبر مي‌گفتند: گمراه است. «في‏ سَفاهَة» (اعراف/66) سفيه است. «كَذَّابٌ أَشِرٌ» (قمر/25) «ِيَأْكُلُ الطَّعام‏» (فرقان/7) او هم مثل ما غذا مي‌خورد، مي‌خوابد. مي‌رود. «يَأْكُلُ الطَّعام»‏، «يُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) يك آدمي، يك بشري پشت پرده به او ياد مي‌دهد. حرف‌ها از خودش نيست. «أَعانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُون‏» (فرقان/4) يعني يك قوم آخري، يك گروه ديگري پشت پرده هستند، به او كمك مي‌كنند. اين حرف‌ها از خودش نيست. اينها تضعيف است.
يك آيه داريم سوره‌ي جمعه من مي‌خوانم اگر بلد هستيد، شما هم بگوييد. حتماً خيلي از شما بلد هستيد. پيغمبر اسلام نماز جمعه مي‌خواند، در وسط خطبه‌هاي جمعه قافله‌اي، كارواني آمدند جنس با طبل آوردند. اينها كه پاي خطبه‌ها نشسته بودند، تا صداي طبل و جنس را ديدند، همه بلند شدند سراغ خريد رفتند. پيغمبر را وسط خطبه‌ها رها كردند. 12 نفر نشستند باقي‌ها همه رفتند. آيه نازل شد. «وَ اذا» «اذا» مي‌دانيد يعني چه؟ يعني چه؟ «رَأَوْا» يعني چه؟ رؤيت، «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً» «تِجارَةً» يعني تجارت، «أَوْ لَهْوا» «لَهو» هم يعني لهو. «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْوا» (جمعه/11) وقتي يك كاروان تجارت، يك كاروان تجاري، جمعه بازار مثلاً، اگر يك كاروان خريد و فروشي ديدند، يا لهو و لعبي ديدند، «انْفَضُّوا إِلَيْها» همه بلند مي‌شوند به سمت آن مي‌روند. «وَ تَرَكُوكَ قائِماً» (جمعه/11) اين جمله مي‌گويد: «تَرَكُوكَ» نمي‌گويد: «تَرِك الصلاة» بايد بگويد: «تَرِك الصلاة» بايد بگويد: «تَرك الخطبه» عوض اينكه قرآن بگويد: وقتي كاروان را ديدند نماز را رها مي‌كنند، خطبه را رها مي‌كنند. «تَرَكُوكَ» نماز را رها مي‌كنند، خطبه را رها مي كنند، مي‌گويد: تو را رها مي‌كنند. يعني چه؟ يعني آنچه مهم‌تر از نماز است، يا آنچه مهم‌تر از خطبه است، رها كردن رهبر است. «تَرَكُوكَ» نمي‌گويد:«تَركوها» گرفتيد چه مي‌گويم؟ قرآن وقتي مي‌خواهد به مردم بگويد: بد هستيد، نمي‌گويد: نماز را رها كرديد. نمي‌گويد: خطبه را رها كرديد. چه مي‌گويد؟ مي‌گويد: پيغمبر را رها كرديد. يعني رها كردن پيغمبر لبه‌ تيز انتقاد است. «تَركوك» پيغمبر را رها كرديد. يا تضعيف رهبر است. پيغمبر گوش است. پيغمبر نعوذ بالله آدم پستي است. عزتي ندارد. دروغ مي‌گويد. ساحر است. جن زده است. گمراه است. خل است. نعوذ بالله! يك بشري به او ياد مي‌دهد. اينها تضعيف رهبر است.

7- برنامه‌هاي دشمن براي تضعيف مكتب و امت
 

اما دوم تضعيف چه بود؟ براي تضعيف مكتب چه مي‌كنند؟ مي‌گويند: اين قرآن چيزي نيست. ما هم خواسته باشيم مثل قرآن مي‌آوريم. راجع به تضعيف مكتب، «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» (انفال/31) ما هم بخواهيم قرآن را مي‌آوريم. قرآن كتاب علمي نيست. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» ما هم بخواهيم مثل قرآن مي‌آوريم. «إِنْ هذا إِلاَّ أَساطيرُ الْأَوَّلينَ» (انفال/31) اساطير، اسطوره اينها افسانه‌هاي پيشينيان است. «أَضْغاثُ أَحْلامٍ» (يوسف/44) بدعت مي‌گذارند. اصلاً عرفان‌هاي كاذب. مكتب‌هايي درست مي‌كنند.
حضرت عباسي مثلاً تورات با قرآن قابل قياس است؟ توراتي كه آدم در آن مي‌خواند خدا از آسمان پايين آمد با يعقوب كشتي گرفت. بعد يعقوب خدا را زمين زد. يعقوب شست پاي خدا را گاز گرفت. خدا گفت: آخ! من را رها كن وگرنه بركت به تو نمي‌دهم. (خنده حضار) نمي‌دانيد در مسيحيت چقدر چرند و پرند است. حضرت عيسي و موسي را ما قبول داريم. اين تورات و انجيل قابل قياس نيست. اصلاً محال است كسي يك جو عقل داشته باشد، قاطي كند. مگر اينكه يك جو هم نداشته باشد.
حضرت عيسي مهماني رفت، شراب كم آمد. صاحبخانه غصّه خورد. عيسي گفت: چرا غصّه مي‌خوري؟ گفت: شراب ندارم. گفت: غصّه نخور. ظرف‌ها را پر از آب كن. من معجزه مي‌كنم، شراب مي‌سازم. حضرت عيسي شراب‌ساز است.يعقوب كشتي‌گير است. بهاييت كه اصلاً ديگر دين نيست. پوسيده است. اين انگور پلاستيكي است. دين آمريكايي! يك سيد خُلي پيدا شد، چند سال پيش يك حرف‌هايي زد و يك عده هم خُل‌تر از او! اصلاً محال است كسي اسلام را بشناسد و با هيچ مكتبي عوض كند. كسي حرف براي زدن ندارد. اين حقوق بشري كه مي‌گويند، شما حقوق بشري كه انسان گفته مقايسه كنيد. من سؤال مي‌كنم از تمام اينهايي كه در حقوق بشر دستي دارند. دكتر حقوق هستند. دانشجوي رشته‌ي حقوق هستند. آيا حقوق بشر براي كيفر جرم و كيفري قرار داده يا نه؟! من اين را تحقيق كرده مي‌گويم. تحقيق كردم از دكتراي حقوقي كه فارغ‌ التحصيل شرق و غرب هستند پرسيدم. هنوز كره‌ي زمين قانوني براي غيبت وضع نكرده است. حال آنكه بيشترين حقي كه از مردم ضايع مي‌شود اين است كه آبروي همديگر را مي‌ريزند. راحت غيبت مي‌كنند. با يك كلمه آبروي همديگر را مي‌ريزند، و هنوز دكتراي حقوق براي آبروريزي قانون تصويب نكرده است. بيشترين حق روي كره‌ي زمين حق آبرو است، و غيبت هنوز همه‌ي دكترها با هم خواب هستند. اصلاً مگر مي‌توانيم دين خودمان را با اين دكتراي حقوق مقايسه كنيم؟ حقوق بشر را كه اسلام گفته است. يك جايي يك حقوقي گفته است كه واقعاً امتياز است. يك خاطره برايتان بگويم، زيادي گوش بدهيد. اگر يك زن و شوهري كافر هستند، زن مسلمان شد. زن كه مسلمان شد، نزد پيغمبر اسلام آمد و گفت: آقا من... چون وقتي زن مسلمان شد ديگر حق ندارد با شوهر كافرش زندگي كند. بايد جدا شود. زن مسلمان نبايد شوهرش كافر شود. خوب زن كه مسلمان شد، چهار چيز مي‌خواهد.
1- شوهر مي‌خواهد. اسلام مي‌گويد: «تَنْكِحُوهُن‏» (ممتحنه/10) مردم مسلمان اين خانم را عقد كنيد.
2- پول مي‌خواهد. مي‌گويد: «آتُوهُنَّ أُجُورَهُن‏» (نسا/24) جيبش را هم پر كنيد.
3- شوهر اولش كلي مهر داده اين را گرفته است. مي‌گويد: مهري هم كه شوهر اولش، ولو شوهر اولش كافر بوده است، ولي خرجش كرده است. خرج تالار، عروسي، آن پولي را هم كه آن شوهر كافر داده است، امت اسلامي از بيت‌المال يا از مسلمان‌ها، آن پول كافر هم به او بدهيد. بالاخره كافر است كافر باشد. كلي چند ميليون خرج كرده تا او را گرفته، حالا رها كرده و رفته است. پس پول‌ها چه شد؟ پول بدهيد كه او لااقل با كسي ديگر ازدواج كند. به كافر هم پول بدهيد. از همه گذشته، او را هم امتحانش كنيد. يكوقت مي‌بيني جاسوس است. به اسم مسلمان مي‌آيد در مسلمان‌ها جاسوسي مي‌كند. جاسوس زن هم داريم ديگر! «فَامْتَحِنُوهُن‏»، « إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ» (ممتحنه/10) خانمي هجرت كرد گفت: من مسلمان شدم، از شوهرم جدا شدم. «فَامْتَحِنُوهُنَّ» امتحانش كنيد جاسوس نباشد. يعني جيبش را پر كنيد. شهوتش را تأمين كنيد. حق شوهر كافرش را بدهيد. ضمناً ساده هم نباشيد. امتحانش كنيد يك وقت عامل نفوذي نباشد. كجاي اسلام چه كمبودي دارد كه ما مقايسه كنيم.
بعضي وقت‌ها هم تضعيف امت. اينها عوام هستند. ما نسل فرهيخته هستيم. ما مترقّي هستيم. يك ژست‌هايي مي‌گيرند هيچ خبري هم نيست. هيچ خبري نيست. اينها اراذل هستند. اينها سفيه هستند. «غَرَّ هؤُلاءِ دينُهُمْ» (انفال/49) يكي از جنگ‌هاي سرد اين است. 1- تحقير امّت، 2- تحقير مكتب، 3- تحقير رهبر. اين يك راهش است. يكي از جنگ‌هاي سرد رواني هم وسوسه‌ها و هوس‌ها است. آنچه ما را گرفتار مي‌كند، وسوسه‌ها دروني، هوس‌هاي دروني، يكي هم توطئه‌هاي بيروني. بيرون تضعيف رهبر، تضعيف مكتب، تضعيف امت. درون وسوسه‌ها و شيطان‌ها.
خدايا تو را به حق محمد و آل محمد به ما يك نورانيت و تقوا و بصيرت و فرقاني، ديدي و ديني مرحمت كن، كه از لابه لاي همه‌ي انحراف‌ها سر سالم به در ببريم. هيچ عامل فتنه‌اي در ما رسوخ نكند. حق را بشناسيم و پيروي كنيم. باطل را بشناسيم و دوري كنيم. در شناخت حق و باطل ما را متحيّر، سردرگم قرار نده.

« سؤالات مسابقه و پاسخ آن »
 

1- آيه 53 سوره‌ي يوسف بر چه امري تأكيد مي‌ورزد؟
1) خطر هواي نفس *
2 ) خطر وسوسه شيطان
3) توبه از گناهان
2- آيه 14 سوره تغابن چه كساني را دشمن انسان معرفي مي‌كند؟
1) دانشمندان فاسق
2) همسران و فرزندان ناصالح *
3) دوستان و هم‌نشينان ناباب
3- از نظر قرآن، راه شناخت حق از باطل چيست؟
1) بالابردن سطح سواد و معلومات
2) پيروي از بزرگان جامعه
3) تقوا و پرهيزكاري *
4- بر اساس سخن امام علي(عليه‌السلام)، پيروي از هوي و هوس چه خطري به دنبال دارد؟
1) ناتواني از شناخت حق
2) لغزش و انحراف در زندگي
3) هر دو مورد *
5- خداوند در پايان سوره‌ي جمعه از چه كاري انتقاد مي‌كند؟
1) ترك نماز جمعه و خطبه‌هاي آن
2) ترك پيامبر و امام جمعه *
3) ترك نماز جمعه و جماعت مسلمين
لینک شرکت در مسابقه : http://www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع : پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی